کد مطلب:3836 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:377

باب چهارم : آداب و آئین نگارش و نگاهداری کتاب که ابزار علم و دانش است
آداب و آئین نگارش و موضوعات و مسائلی مربوط به كتاب

مباحث مربوط به آنها در طی بیست و پنج مسئله گزارش میشود.

1- اهمیت كتابت و نگارش و فوائد آن

موضوع كتابت و نگارش از ارجمندترین و مهمترین مطالب دینی و بزرگترین عامل صیانت نگهبانی شریعت مقدس اسلام است ، شریعت مقدس و قوانین الهی كه از كتاب (قرآن )، و سنت ، و مجموعه ای از علوم شرعی ملهم از آندو، و نیز آن سلسله از معارف عقلی كه فهم و شناخت كتاب و سنت بدآنها وابسته است ، تشكیل می شود.

حكم و قانون كتابت و نگارش - بر حسب اهمیت علمی كه نگارش می یابد - به چند قسم تقسیم می گردد:

1- چنانچه فراگرفتن آن علمی كه نگارش می یابد، واجب عینی باشد، نگارش آن نیز واجب عینی است ؛ زیرا حفظ و نگاهبانی چنین علمی ، متوقف بر نگارش ‍ آن می باشد.

2- اگر تعلم آن علم ، در حد واجب كفائی باشد، كتابت و نگارش آن نیز، واجب كفائی است .

3- و اگر یادگیری آن علم ، مستحب باشد، نگارش آن نیز مستحب خواهد بود.

ولی باید گفت كه مسئله نگارش در رابطه با قرآن و حدیث در زمان ما، یعنی (عصر مؤ لف ) - بطور مطلق یعنی بدون هیچ قید و شرطی - واجب و ضروری است ؛ زیرا اگر ما مناطق و اقطار مختلف جهان را در نظر گیریم به این حقیقت واقف می گردیم كه كتب دینی ، چنان دچار كمبود كمی و كیفی است كه می توان گفت تاكنون در اداء و اداء چنین تكلیفی - كه دارای وجوب كفائی است - كاری رسا و كامل انجام نگرفته و به اداء وظیفه واجب كفائی قیام نشده است ، به ویژه در مورد كتب تفسیر قرآن و حدیث كه در واقع آثار این دو علم رو به آشفتگی و فرسودگی نهاده ، و اعلام و رایات آن دستخوش واژگونگی گشته و دچار سرنگونی شده است . لذا در چنین دوره و زمانه ای بر هر فرد مسلمان كارآمد، واجب كفائی است كه دست اندر كار نگارش و حفظ و صیانت و تصحیح و روایت مطالب این دو علم گرانقدر شده ، و در این جهت از بذل هر گونه مساعی دریغ نورزد.

از جمله قواعد قطعی و مسلم این است كه اگر در اداء تكلیفی كه دارای وجوب كفائی است ، در حدی - كه حوائج مردم از رهگذر آن تاءمین گردد - قیام و اقدامی نشود باید همه افراد جامعه نسبت به آن ، احساس وظیفه و مسئولیت نمایند و در انجام آن بكوشند؛ و در صورتیكه نسبت به آنها كوتاهی و سهل انگاری شود همگی مجرم و گناهكار خواهند بود.

بنابراین ، تكالیفی كه به عنوان واجب كفائی در عهده مردم قرار گرفته است تا وقتی كه فرد و یا افراد كارآمد و باكفایتی درباره آنها اقدام نكنند، و نیاز مردم را در رابطه با آن برطرف نسازند، مسئولیت اداء آنها - همسان و هموزن با واجب عینی - بر دوش همه افراد، سنگینی می كند كه باید آنها را انجام دهند.

علاوه بر این ، درباره كتابت و نگارش آثار دینی و علمی ، احادیث فراوانی به چشم می خورد كه بر طبق آنها مسئله نگارش ، مورد تشویق و تحریص قرار گرفته و پاداش مهمی در برابر اداء این وظیفه دینی مقرر شده است ، از آن جمله پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله ) فرمود:

(علم و دانش را به بند آرید و از آن صیانت و نگاهبانی كنید.) عرض كردند: راه و رسم به بند كشیدن علم و دانش چیست ؟ فرمود: (كتابت و نگارش ‍ آن (475) ) (كه این كار از تداوم و استمرار و بقاء علم و دانش ، صیانت می كند).

روایت شده است كه مردی از انصار حضور پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) می رسید و در مجلس او شركت می جست و سخنانی از آن حضرت می شنید كه سخت او را به وجد می آورد و برای او شگفت انگیز می نمود بطوریكه شیفته سخنان آن حضرت می شد؛ ولی نمی توانست آنها را به خاطر بسپارد: لذا نگرانی خود را از جهت ضعف و كمبود حافظه ، با حضرت در میان گذاشت ، رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) به او فرمود: برای حفظ و نگاهداری این سخنان ، از دست خویش مدد گیر و به دستش اشاره فرمود كه گفتار و بیاناتش را بنویسد(476) .

حسن بن علی یعنی امام مجتبی (علیه السلام ) فرزندان و خواهرزادگان خود را فرا خواند و به آنها فرمود: اگرچه شما هم اكنون به عنوان افراد كوچك و خردسال فامیل و قوم خویش خود به شمار می آیید، ولی این امید هم وجود دارد كه بزرگان قوم و گروهی دیگر باشید؛ لذا بر شما لازم است كه علم و دانش را فراگیرید. و اگر در جمع شما كسانی دیده شوند كه نتوانند علم و دانش را فراگیرند و یا در خاطر بسپارند باید به نگارش علم قیام كرده و آن نوشته علمی را در خانه های خویش قرار داده و از آن نگهبانی كنند(477) .

ابی بصیر می گوید از امام صادق (علیه السلام ) شنیدم كه می فرمود: (برای نگارش (حقایق دینی ) دست به كار گردید؛ زیرا شما نمی توانید این حقایق را - جز از طریق نگارش آن - در خاطر خود حفظ نموده و از آن نگاهبانی كنید(478) ).

و همو فرمود: (جان و دل و روح انسان ، بر نبشتار تكیه كرده و بدان آرام و اطمینان می گیرد(479) ).

از عبید بن زراره روایت شده است كه امام صادق (علیه السلام ) فرمود: (كتابها و نبشتارهای خود را حفظ كنید و از آن نگاهداری نمائید؛ زیرا در آینده نزدیكی بدان نیاز پیدا می كنید(480) ).

مفضل بن عمر گفت ، امام صادق (علیه السلام ) به من فرمود: (دست اندر كار نگارش باش ، و علم و آگاهی خود را میان برادران ایمانی خود منتشر ساز؛ و چون از دنیا بروی ، برای فرزندانت این نبشتارها را به ارث گذار؛ زیرا روزگاری پرآشوب در پیش است كه مردم - جز با نوشته ها و كتب خود - نمی توانند خویشتن را با چیز دیگری ماءنوس و سرگرم سازند(481) ).

مرحوم صدوق در كتاب (امالی ) با اسناد خود به پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) آورده است كه آنحضرت فرمود: (آنگاه كه یك فرد مؤ من از دنیا می رود حتی اگر برگی از نبشتار از خود باقی بگذارد، نبشتاری كه مطالب علمی در آن انعكاس یافته است ، این برگ بصورت پرده و حفاظ و سپری میان او و میان آتش جهنم خواهد بود، و او را صیانت خواهد كرد. و خداوند متعال در برابر هر حرفی كه در آن نگارش یافته است ، شهری گسترده تر از دنیا و آنچه در آنست به وی عطا می كند.

و اگر كسی لحظه ای در حضور عالم و دانشمند بسر برد، فرشته ای از جانب خداوند متعال به او چنین خطاب می كند: (چون تو در كنار بنده من جلوس ‍ كردی ، به عزت و جلال خود سوگند یاد می كنم كه ترا در معیت او در بهشت سكنی دهم ، و در این كار هیچ ایراد و اشكالی بر من وارد نیست (482) ).

2- باید نویسنده دارای خلوص نیت باشد

بر هر نویسنده ای لازم است كه خداوند متعال و خواسته او را خالصانه ، هدف نگارش خویش قرار دهد - چنانكه بر او لازم است در دانش آموختن و طلب علم نیز دارای خلوص نیت باشد؛ زیرا كتابت و نگارش به عنوان یك امر عبادی و نوعی از تحصیل و صیانت علم و دانش به شمار می آید. اگر كسی در مسئله كتابت و نگارش ، جز خداوند متعال ، امثال : حظوظ و بهره های نفسانی و لذتها و بالاخره مطامع دنیوی را هدف و منظور خود قرار دهد، همانند كسی است كه در طلب علم ، چنین اهدافی را در مد نظر خود قرار داده باشد. (مسلما چنین فردی - كه در كار نگارش و نویسندگی ، خود را به رنج وامی دارد - بهره و نصیبی در آخرت نداشته ، و در مسیر كوشش خود با ناكامی مواجه خواهد بود).

قبلا در بحثهای مربوط به آداب تعلیم و تعلم ، مطالبی درباره اهمیت اخلاص نیت و حس جهت یابی مشروع ، مطالبی بیان شد كه اگر انسان در این مسیر مقدس ، دارای هدفی غیرالهی باشد، شایسته نكوهش است . و بیان شد كه این گونه افراد به كیفرهای اخروی و معنوی تهدید شده اند. و همان گزارشی كه قبلا در مسئله لزوم خلوص نیت در امر دانش آموختن بیان شد درباره موضوع كتابت و نگارش نیز جاری است .

تهدید و نكوهش و یا تشویق و ستایشی كه در مورد دانش جوئی و علم اندوزی برای غیر خدا یادآوری شد؛ در مورد كتابت و بازده خیر و شر آن فزونی می یابد؛ به این صورت كه كاتب و نویسنده ، با دست خود حقائقی را می نگارد كه ممكن است نبشتار او در روز قیامت به عنوان حجت و دلیلی به نفع و یا ضرر او درآید.

پس باید نویسنده دقت كند كه چگونه مطالبی را می نگارد، و بر نبشتار او چه نتایجی از لحاظ خیر و شر مترتب است ، خیر و شر و یا بدعت و سنتی كه همزمان با حیات او و نیز پس از مرگ او، در مدتهای دور و درازی مورد عمل و استناد قرار می گیرد.

بنابراین ، نویسنده كتاب و یا نگارنده هر مطلبی باید متوجه باشد كه در پاداش كسانی كه از نوشته او بهره مند می گردند و آنرا ماءخذ و دستاویز كار خود قرار می دهند، و در وزر و گناه مردمی كه از رهگذر نوشته او دچار آن می شوند، سهیم و شریك خواهد بود.

پس باید هر نویسنده ای ، دقیق بنگرد كه چه انگیزه و علتی او را به نوشتن وامی دارد، و باید بداند كه پاداش نگارش مطالب سودمند دینی - احیانا - در برخی از موارد، فزونتر از پاداش علم و دانش می باشد؛ چون نبشتار مفید - از لحاظ امكان انتفاع بیشتر، و دوام و استمرار منافع آن - بر علم و دانشی كه شفاها به دیگران منتقل می شود، دارای اهمیت فزونتری است ، به همین جهت است كه در منطق حدیث ، نوشته های دانشمندان دینی بر خون شهداء و جانبازان راه حق مزیت دارد؛ زیرا نوشته های دانشمندان - پس از مرگ آنها نیز - به مردم سود می رساند، و سود آن استمرار دارد؛ ولی برای خون شهداء - پس از مرگ آنان - چنین منافع و مزایائی پربار و مستمر وجود ندارد.؟!





3- اهمیت جمع آوری كتب مفید و مورد نیاز

باید دانشجو در فراهم آوردن كتب علمی سودمندی كه مورد احتیاج او است - به قدر امكانات خویش - اهتمام ورزد، و از راه نگارش و خریدن (483) - و اگر نه ، با اجازه و عاریه گرفتن كتب مورد نیاز - كوشش خود را به كار گیرد؛ زیرا كتب سودمند علمی ، ابزار تحصیل علم می باشد.

در دوره های سابق برای جمع كثیری از فضلاء و فرزانگان علمی این حقیقت به تجربه رسید، و نیز بسیار اتفاق افتاد كه آنان در سایه جمع آوری كتب سودمند و مورد نیاز، از لحاظ علمی به ترقیات و پیشرفتهائی فزاینده و جالب توجه نائل شدند؛ در حالیكه چنین توفیق و پیشرفتی - برای كسانی كه موفق به تهیه كتب مورد نیاز نشدند - دست نداد. در این باره داستانهای فراوانی وجود دارد كه نقل و گزارش آنها موجب اطاله سخن خواهد گشت (484) .

ضمنا باید بدانیم كه شایسته نیست دانشجو، حظ و نصیب خود را از لحاظ علم و فهم صرفا به فراهم آوردن كتب و افزودن شمار آنها محدود و منحصر كرده و خویشتن را به داشتن كتب متعدد و فراوان ، دلخوش سازد؛ بلكه او - علاوه بر اهتمام به جمع آوری كتب مورد نیاز - به كوشش و تحمل رنج تحصیل علم و مطالعه و جلوس در محضر استادان ، نیازمند است . شاعری در این مورد (مبنی بر اینكه صرف جمع آوری كتب نمی تواند، توان علمی و حوائج معنوی و روحی انسان را برآورده سازد) می گوید:

(( اذا لم تكن حافظا واعیا



فجمعك للكتب لاینفع ))



اگر در فهم و درك و دریافت و حفظ مطالب علمی ، كوشا نباشی ، صرف جمع آوری كتب به تو سودی نمی رساند.

4- استنساخ كتب در چه شرائطی روا است ؟

تا وقتی كه دانشجو قادر به خریدن و یا امانت گرفتن كتاب و یا امثال آن می باشد نباید خود را به نسخه برداری از آن سرگرم سازد؛ زیرا اشتغال به تحصیل علم ، مهمتر و پرارزش تر از استنساخ كتب است .

اما چنانچه خریدن كتب برای دانشجو امكان پذیر نباشد، به این معنی كه دانشجو، فاقد امكانات مالی است و یا اینكه افراد دست اندر كار استنساخ كتب ، كمیاب اند، می تواند كتاب مورد نظر خود را به منظور استفاده خویش استنساخ نماید. و نیز در صورتیكه واجد امكانات مالی برای خریدن و تملك كتاب باشد نباید با عاریه گرفتن آن ، خویشتن را قانع سازد. و اگر ناگزیر به استنساخ كتاب باشد باید بدان همت گماشته و در تكمیل آن بكوشد؛ چون خداوند متعال نیز او را از مدد خویش بهره مند كرده و حظ و بهره او را نسبت به علم و دانش در این مسیر، ضایع نمی سازد؛ زیرا جز به علت كسالت و تن آسانی - حظ و نصیب انسان در زندگانی ، ضایع نمی گردد. اگر كسی وقت و فرصت خود را بپاید و قدر عمر را بشناسد به هدف خویش دست می یابد. در این باره قبلا مطالبی سودمند و سخنانی مناسب ، به نظر مطالعه كنندگان رسید.

5 - فوائد معنوی عاریه و امانت دادن كتب به دیگران

اگر كسی كتاب را به دیگران عاریه دهد، به گونه ای كه خود از رهگذر عاریه دادن كتاب خویش ، متضرر نگردد و شخصی كه آنرا عاریه می گیرد به كتاب زیانی نرساند، چنین كاری بسیار بجا و به مورد می باشد، و به عنوان یك عمل (مستحب مؤ كد)، اجر و پاداش جالبی را به دنبال دارد؛ زیرا امانت دادن كتاب ، نوعی از اعانه علمی ، و معاضدت و همیاری در كار نیك ، و مساعدت به احسان و تقوی به شمار می آید. علاوه بر آنكه عاریه دادن هر چیزی كه مورد نیاز دیگران می باشد، پاداش آفرین و دارای فضیلت است .

یكی از پیشینیان گفته است : (عاریه و امانت دادن كتب به دیگران ، موجب خیر و بركت و فزونی سرمایه های علمی و انسانی می گردد).

دانشمند دیگری گفته است : (اگر كسی از بذل علم و دانش دریغ كند و از عاریه دادن كتاب ، بخل ورزد؛ به یكی از عواقب و فرجام های نامطلوب ، دچار می گردد: 1- نسبت به آن علم و كتب و یا محتوای آن ، گرفتار نسیان و فراموشی می شود. 2- و یا تا وقتی كه زنده است از این علم و كتب ، سودی نمی برد. 3- و سود نابرده از این كتب ، می میرد و یا آنكه كتابهای او از میان می رود.

ضمنا باید متذكر شد كه اگر كسی به عاریه گرفتن كتاب از كسی دیگر موفق گشت باید از عاریه دهنده - به خاطر احسانش - تشكر كند، و پاداش نیكی او را عملا و لسانا بپردازد.

6- لزوم صیانت و اعاده سریع كتب عاریتی به صاحبان آنها

كسی كه كتابی از دیگری به امانت و عاریت می گیرد باید در حفظ و صیانت آن بكوشد كه مبادا تلف شود و یا عیب و نقصی در آن پدید آید. او نباید كتاب را حبس كرده و نگاهداری آنرا طولانی سازد؛ بلكه باید آنرا پس از رفع احتیاج به صاحب آن برگرداند. و آنگاه كه نیاز خویش را از كتاب برگرفت به چند دلیلی كه ذیلا یاد می شود نباید آنرا نزد خود نگاهدارد:

1- حبس كتاب ، موجب می شود كه صاحب آن احیانا بدان نیاز پیدا كند، ولی نتواند بهره خویش را از آن برگیرد.

2- این كار باعث می شود كه عاریه گیرنده كتاب در استفاده از آن دچار سستی و ملال خاطر گردد.

3- حبس كتاب و عدم اعاده سریع آن احیانا موجب می شود كه صاحب كتاب از عاریه دادن آن به دیگران استنكاف و دریغ نماید.

اگر صاحب كتاب ، بازگشت آنرا از امانت گیرنده مطالبه كند - از آن پس - حبس و نگاهداری آن حرام می گردد، و نیز موجب ضمان او خواهد بود. (به این معنی كه حتی اگر بدون افراط و تفریط، كتاب عاریتی از میان برود و یا دچار نقص و عیب گردد امانت گیرنده ، ضامن جبران آن می باشد).

از بزرگان سلف ، سخنان فراوانی به نظم و نثر، جلب نظر می كند كه آنها را در مقام نكوهش مماطله در رد و اعاده كتب عاریتی اظهار داشته اند. و نیز همان بزرگان یادآور شده اند كه افراد زیادی به خاطر حبس كتاب و سهل انگاری در حفظ و صیانت آن و عدم اعاده به صاحبانش و یا مماطله در اعاده آن ، از عاریه دادن كتب به دیگران امتناع ورزیدند.

7- حدود استفاده و بهره گیری از كتب عاریتی

كسی كه كتابی را - به عنوان عاریه و یا اجاره - از دیگری می گیرد حق ندارد بدون اجازه صاحب آن ، اشتباهات آنرا اصلاح كند، و یا در حاشیه آن چیزی بنویسد. و نیز مجاز نیست در جاهای سفید و نانوشته آن - چه در آغاز و چه در پایان صفحه - چیزی را بنگارد، مگر آنگاه كه بداند و احراز كند مالك آن به چنین كاری راضی است .

باید نوشتن او نیز همانند نوشتن (محدث ) باشد كه باید به نوشتن بر همان جزئی كه شنیده است اكتفاء نماید، یعنی باید عاریه گیرنده بر حسب آنچه شنیده و به همان اندازه ای كه اجازه دارد روی كتاب عاریتی بنویسد.

عاریه گیرنده نباید كتاب را سیاه و كثیف كند، و یا آنرا - بدون ضرورت - به عنوان عاریه و یا ودیعه و امانت در اختیار شخص دیگری قرار دهد؛ حتی در موردی كه چنین كاری شرعا جائز می باشد. او همچنین حق ندارد بدون اجازه صاحب آن ، از روی كتاب نسخه برداری كند؛ زیرا استنساخ از كتاب ، یكنوع بهره برداری و استفاده دیگری است كه با بهره برداری از كتاب به عنوان مطالعه ، فرق دارد و از آن ، سنگین تر و فزون تر است .

اگر كتابی به صورت (وقف عام ) باشد و بهره برداری از آن برای افراد مشخصی محدود نباشد، نسخه برداری از آن - برای كسی كه نگاهداری كتاب وقفی و انتفاع و استفاده از آن برای وی جائز باشد - بلامانع است . البته باید این استنساخ تواءم با حزم و احتیاط انجام گیرد. و اگر ناظر كتاب وقفی و یا كسی كه از طرف ناظر، ماءذون و مجاز است دارای اهلیت اصلاح كتاب باشد می تواند آنرا اصلاح كند؛ بلكه می توان گفت گاهی چنین اصلاحاتی به سر حد وجوب می رسد. و چنانچه كتاب دارای ناظر خاصی نباشد، حق نظارت بر آن ، با حاكم شرع خواهد بود.

آنگاه كه عاریه گیرنده با اجازه صاحب كتاب و یا ناظر، در صدد استنساخ كتاب برمی آید، نباید (از كتاب عاریتی به عنوان زیردستی استفاده كند و) كاغذ را در میان صفحات آن قرار دهد، و نیز حق ندارد قلمدان را روی آن بگذارد و روی نوشته های كتاب ، خط بكشد.

و بطور خلاصه : باید كتاب را از هر گونه ضایعه - كه ناشی از مسامحه و سهل انگاری و كوتاهی ورزیدن در نگاهداری آن است - حفظ و صیانت كند.

كیفیت نگاهداری و صیانت كتب دیگران با كیفیت نگاهداری كتبی كه ملك شخصی است تفاوت دارد؛ زیرا نوعی از تصرفاتی وجود دارد كه درباره كتب ملكی ، جائز و روا می باشد؛ ولی همان تصرفات در مورد كتب عاریتی و امانتی روا نیست ؛ به ویژه در مورد كسانی كه در امر نگاهداری كتب ، سهل انگار هستند؛ چون بسیاری از مردم بیحال و سردمزاج در مورد كتابهای خود تصرفات و روش هائی تحقیرآمیز و نامناسب در پیش می گیرند (و از كتابهای شخصی به گونه ای بهره كشی می كنند) كه در مورد كتاب های امانتی و عاریتی ، اعمال چنین روش هائی به هیچ وجه روا نمی باشد.

8 - دقت در نگاهداری كتاب به هنگام مطالعه و استنساخ

هنگام نسخه برداری از كتاب و یا مطالعه آن ، نباید آن را به صورت باز و گسترده بر روی زمین قرار دهد؛ بلكه موظف است - به همان صورتی كه معمول و متداول می باشد - آنرا میان دو كتاب و یا روی میز مخصوص به كتاب ، یعنی (رحل ) بگذارد تا رشته ها و پیوندهای اوراق آن از هم گسیخته نشود و جلد و برگهای آن سائیده و فرسوده و پاره نگردد.

9- كیفیت چیدن كتب و ترتیب آنها

وقتی كه می خواهد كتاب را در كنار كتب دیگر قرار دهد و آنها را پهلوی هم بچیند باید این كار را روی میز و یا تخته چوب و یا تخت بند و امثال آن بگذارد. بهتر است میان كتب و زمین فاصله ای وجود داشته باشد و آنها را در جائی مرتفع تر از زمین بگذارد تا دچار رطوبت و آبدیدگی و سائیدگی نشود.

اگر می خواهد كتاب ها را روی تخته چوب مرتب سازد باید زیر و روی آن با عائقی صاف پوشانده شود، و نیز باید میان كتاب و چیزی كه ممكن است احیانا بدان صدمه ای وارد سازد و همچنین میان كتاب و تكیه گاه آن ، دیواره و مانند آن ، قرار دهد كه موجب فرسایش و سائیدگی كتاب نگردد.

لازم است در امر چیدن و نهادن كتب ، ادب و نزاكت را از لحاظ ارزش و حیثیت علوم و شرف آنها و شرف مصنفان و مؤ لفان آنها، رعایت كند. بنابراین باید ارزشمندترین و شریف ترین كتاب را بر روی همه كتابها قرار داده ، و بقیه كتب را بر حسب ارزش و اهمیت مذكور، به تدریج بر روی هم بچیند.

اگر در میان كتب ، قرآن كریم وجود داشته باشد باید آنرا بر فراز همه كتب و بر تارك تمام آنها قرار دهد؛ ولی بهتر است قرآن كریم را در كیف دسته دار بر میخ آهنین و یا هر نوع میخی كه بر روی دیوار طاهر كوبیده شده است بیاویزد؛ و به ترتیبی كه در زیر یاد می شود كتابهای دیگر را بچیند:

كتب حدیث صرف ، (یعنی كتبی كه صرفا سخنان معصومین (علیهم السلام ) در آن نگارش شده است )، تفسیر قرآن مجید، شرح و تفسیر حدیث ، اصول دین و اعتقادات ، اصول فقه ، فقه ، قواعد و دستور زبان عربی (صرف و نحو و معانی و بیان و و).

ضمنا باید دانست كه نباید كتابهای دارای قطع بزرگ و پرحجم را بر روی كتابهای دارای قطع كوچك تر قرار دهد تا مرتبا فرو نیفتند. و نیز نباید دریچه جلد كتاب را - كه متصل به جلد طرف چپ می باشد و روی كتاب را می پوشاند - مرتب به منظور نشانه گذاری ، در میان اوراق كتاب جا دهد؛ چون زیاده روی در این كار، موجب سرعت فرسایش و شكنندگی كتاب می گردد، و لذا لازم است برای جلوگیری از چنین فرسایشی ، در این كار، زیاده روی نشود.

شایسته است نام و عنوان كتاب را در كنار آخر صفحات ، از پائین آن بنویسد. فائده چنین كاری آنست كه می تواند به هنگام نیاز، كتاب مورد نظر را شناسائی كرده و آنرا از لابلای كتابهای دیگر بیرون بكشد.

10- نباید كتاب را دست افزار حوائج روزمره قرار داده ، و به آن صدمه ای وارد ساخت

(برای اینكه به كتاب ، صدمه ای وارد نشود) نباید آنرا مخزن و جایگاه ذخیره جزوه ها و كاغذپاره ها و امثال آنها قرار داده و لابلای آنرا با اینگونه چیزها انباشته نمود. و نیز نباید از كتاب به عنوان : مخده ، بادزن ، ابزار كوبیدن و فشردن ، پشتی ، محل اتكاء، متكا، قتلگاه كك و حشرات دیگر و امثال آنها بهره برداری كرد؛ به ویژه باید سعی نمود كه لابلای اوراق كتاب از رهگذر كشتن حشرات ، آلوده نگردد.

نباید حاشیه كتاب و دو گوشه اوراق آنرا تا نمود، و برای نشانه گذاری از خرده چوب و یا چیزهای خشك و زمخت استفاده كرد؛ بلكه باید با كاغذی لطیف و نازك ، محل مورد نظر را نشانه گذاری نمود. و چنانچه بخواهد محل مورد نظرش را با ناخن ، مشخص سازد نباید آنرا به شدت روی اوراق كتاب بفشارد.

11- باید كتب خریداری شده را - به منظور اطمینان به صحت و تمامیت آن - بازبینی ووارسی كرد

آنگاه كه كسی ، كتابی را به عاریت گرفت شایسته است به هنگام گرفتن و نیز هنگام اعاده ، آنرا با دقت نگاه كرده و در شناسائی آن اهمال ننمود. و نیز وقتی كتابی را خریداری می كند باید آغاز و انجام و میانه ها و ترتیب ابواب و اجزاء اوراق آنرا وارسی نمود و صفحات آنرا بازبینی كرد، و بالاخره صحت و درستی (و كمال و تمامیت ) آنرا معاینه نمود و بدان اهتمام ورزید.

یكی از طرقی كه می تواند - به هنگام ضیق مجال و فرصت انسان برای بازرسی كتاب - در جهت اطمینان نسبی نسبت به صحت و كامل بودن كتاب ، آدمی را یاری دهد، وجود پیوستها و اصلاحات موجود در خود كتاب است ؛ چون وجود همین پیوستها و اصلاحات ، نمایانگر و شاهد و گواه بر صحت و تمامیت آن می باشد(485) .

یكی از بزرگان گفته است :

(( (لایضی ء الكتاب حتی یظلم ) )) :

كتاب نمی تواند درون خود را از لحاظ صحت و تمامیت ، بنمایاند و روشنگر درستی و كمال خود باشد مگر آنگاه كه از رهگذر اصلاح و الحاق ، دچار تیرگی گردد (و یا از راه اصلاح و الحاق ، بر آن ستم رود و به حدود نوشته ها تجاوز شود).

منظور این است كه انسان با مشاهده حك و اصلاح و تصرف در نوشته ها نسبة مطمئن می گردد كه از طریق (ضرب و كشط و الحاق )(486) ، كوششهائی در جهت اصلاح و تكمیل آن انجام گرفته است .

12- باید نگارش نام خداوند متعال و پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) وائمه(علیهم السلام ) و بزرگان دین (رضوان الله علیهم )، باتجلیل و احترام از آنهاتواءم باشد.

بهتر است انسان به هنگام نگارش و استنساخ كتب دینی ، طاهر و رو به قبله بوده ، و بدن و جامه و مركب و كاغذ (و سایر نوشت افزارهای دیگر)، پاك و طاهر باشند، و نبشتار خود را با نام خدای مهربان و سپاس و ستایش او، و درود بر پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) و خاندانش (علیهم السلام ) آغاز كند. به عنوان نمونه : نبشتار خود را با عبارات زیر افتتاح نماید:

(( (بسم الله الرحمن الرحیم ، الحمد لله رب العالمین ، و الصلوة و السلام علی رسوله محمد و آله الطاهرین ) )) .

باید استنساخ كننده كتاب با چنان جمله هائی ، كار خود را شروع كند؛ اگرچه مؤ لف كتاب ، این جمله ها را در آغاز كتاب خود نیاورده باشد. در چنین صورتی باید استنساخ كننده كتاب ، مراتب را اعلام نماید و هشدار دهد كه مؤ لف در كتاب خود، چنین جمله هائی را به كار نبرده است . به عبارت دیگر: باید استنساخ كننده كتاب - پس از نوشتن نام خداوند متعال و ستایش او، و درود بر پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) و ائمه (علیهم السلام ) - بنویسد: (مؤ لف یا استاد، چنین گفته و یا نوشته است ). و بالاخره بدین ترتیب ، یادآور گردد كه مؤ لف كتاب ، (بسمله و حمدله ) را در كتاب خود نیاورده است .

و بدینسان نیز باید با ستایش و سپاس خداوند متعال و درود بر پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) و درود بر خاندانش ، نگارش و یا استنساخ كتاب را پایان برد. و البته باید این كار را - پس از آنكه كیفیت و كمیت تمام بودن و یا ناتمام بودن مجلدات و اجزاء كتاب را اعلام كرد - انجام دهد. به این معنی كه قبل از نگارش ‍ (حمدله و صلوة ) - در صورتی كه كتاب به پایان خود نرسیده باشد - چنین بنویسد:

(این است پایان جزء فلان ، و پس از آن جزء فلان ، نگارش خواهد شد). و سپس بنویسد:

(الحمد لله ... والصلوة ...).

و اگر كتاب ، به پایان كامل خود رسیده باشد باید بنویسد:

(كتاب ، كامل گشت ) و یا (جزء فلان از كتاب ، به پایان رسید، و با كامل شدن این جزو، مجموع كتاب ، كامل گردیده و به پایان خود رسیده است )؛ سپس ‍ بنویسد: (الحمدلله ، والصلوة ...).

و امثال اینگونه یادداشتها كه متضمن فوائد فراوانی می باشد.

در هر جا كه نام خداوند متعال را می نگارد باید به دنبال آن ، عباراتی را بنویسد كه حاكی از تعظیم و احترام است ، امثال : (تعالی )، (سبحانه )، (عز و جل )، (تقدس ) و مانند آنها. و یا شایسته است هنگام نگارش نام خداوند متعال ، این اوصاف احترام آمیز را به زبان آورد.

و آنگاه كه اسم مبارك پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) را می نگارد، (صلوة و سلام )، یعنی درود و تحیات خداوند بر او و خاندانش را پس از آن بنویسد، مثلا بدینصورت : (صلی الله علیه و آله ). و همین (صلوة و سلام ) را - علاوه بر نگارش - به زبان آورد.

در مسئله نگارش (صلوة و سلام )، فشرده نویسی نكند و آنرا به رمز ننگارد، و از اینكه ناگزیر می گردد كه (صلوة و سلام ) را بارها و مكرر بنویسد آزرده خاطر و ملول نشود؛ اگر چه ناچار باشد این (صلوة و سلام ) را - به خاطر تكرار نام آنحضرت در یك سطر - مكررا بنگارد. چنانكه عده ای از افراد محروم و بی بهره ، یا محررین متخلف ، در (صلوة و سلام ) و درود بر پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) به فشرده نویسی پناه می آورند، مثلا می نویسند: (صلعم )، (صلم )، (صم )، (ص -) و (صلسم )(487) كه چنین كاری باید به عنوان (ترك اولی ) و شانه خالی كردن از زیر بار تكلیف و وظیفه ای شایسته ، و مغایر با نصوص دینی (488) تلقی كرد.

حتی یكی از دانشمندان گفته است : (نخستین كسی كه (صلعم ) نوشت ، سرانجام ، دستش از بدنش جدا گشت ).

كمترین نتیجه و عاقبت سوئی كه از رهگذر اهمال در تكمیل و تفصیل درود بر پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) - به هنگام نگارش نام آنحضرت - عارض ‍ انسان می گردد عبارت از: دست دادن پاداش عظیمی است كه فقط ممكن است از طریق نگارش درود و (صلوة و سلام ) تفصیلی بر پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) عائد او شود(489) .

از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله ) روایت شده است كه فرمود: (اگر كسی در نبشتاری (كه نام من در آن یاد می شود) بر من درود فرستد (و آن درود را در پی نام من بنگارد) فرشتگان الهی - مادامی كه نام من در آن نبشتار، باقی است - همواره از خداوند متعال برای او طلب مغفرت می نمایند)(490) .

كاتب و نویسنده - آنگاه كه در نوشته خود به نام یكی از صحابه و بخصوص ،صحابه برجسته و بزرگوار پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) می رسد - باید بهدنبال آن ، عباراتی از قبیل : (رضی الله عنه خدای از او راضی باشد)، (رضوانالله علیه = رضای خدا بر او باد) را بنویسد. و چنانچه به نام یكی از بزرگانسلف رسید باید در پی آن بنویسد: (رحمة الله = خدای او را رحمت كناد)، (تغمدهالله برحمته = خدای ، او را زیر پوشش رحمت خویش قرار دهاد)؛ وامثال اینگونه عبارات (را كه نمایانگر تجلیل و احترام و دعاء نسبت به كسی است كهنویسنده ، نام او را در نبشتار خود یاد می كند).

رسم و عادت علماء و بزرگان دینی بر آن بوده است كه (صلوة و سلام ) را به دنبال نام هر یك از انبیاء و پیامبران (صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین )، و (سلام ) را در پی نام هر یك از ائمه (علیهم السلام ) می نگاشتند. اگرچه تخلف از این قاعده و رسم معمول ، جائز و روا است . و حتی جائز است (صلوة ) را به دنبال نام هر فرد مؤ من و متدینی ، نگاشته و یا بر زبان آورد؛ چنانكه قرآن و حدیث نیز این مسئله را تاءیید می كند.

باید نگارش عبارات ستایش آمیز را به دنبال اسامی این برجستگان ، به عنوان دعائی تلقی كرد كه باید كاتب و نویسنده ، آنرا انشاء كرده و در پی این اسامی بیاورد، و نباید این عبارات را به عنوان سخنی برشمرد كه باید نویسنده ، آنرا از یك اصلی روایت می كند.

بنابراین ، كاتب و نویسنده در نوشتن این عبارات ، نیازی به مشاهده آن در كتاب مورد استنساخ ندارد، و نیز اداء این وظیفه هیچ ارتباطی با طرز نوشته مؤ لف كتاب ندارد؛ بلكه باید كاتب و نویسنده احساس وظیفه كند كه باید اینگونه تعابیر ستایش آمیز را در پی نامهای مذكور بنگارد، اگر چه در نسخه اصل و یا سخنانی كه شنیده ، چنین تعابیری را نیابد.

اگر استنساخ كننده كتاب ، امثال اینگونه تعابیر تجلیل آمیز را در پی این اسامی - ضمن روایت و حدیث و یا در نسخه اصل مصنف و مؤ لف - مشاهده كرد، اقدام او به نگارش آنها دارای اهمیت و ضرورت فزونتری خواهد بود.

نظریه فوق - كه باید پس از نگارش اسامی مذكور، كتبا و شفاها از آنها تجلیل كرد) - نظریه ای است كه بر سایر نظریه های دیگر رجحان دارد؛ و اكثر دانشمندان نیز همین راءی و نظریه را تاءیید و انتخاب كرده اند. ولی گروهی از علماء معتقدند كه می توان این عبارات تجلیل آمیز را - در صورتیكه آنها را نویسنده و یا استنساخ كننده بر زبان آورده باشد - از نبشتار حذف كرد.

رویهمرفته بهتر است (سلام ) را تواءم با (صلوة ) بدنبال نام گرامی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم ) چه در گفتار و چه در نبشتار، یاد نمود (یعنی بدنبال نام شریفش باید گفت و یا نوشت : (صلی الله علیه و آله و سلم ) ) تا نگارش او بر طبق آیه ای باشد كه می فرماید:

(ان الله و ملائكته یصلون علی النبی ، یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما) )) (491)

(خداوند متعال و فرشتگان ، بر پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) درود می فرستند. شما مؤ منان ، صلوة و سلام خود را بر آنحضرت نثار كنید).

اگر نویسنده به (صلوة ) تنها اكتفاء كند و (سلام ) را ننویسد مانعی ندارد.

13- نباید نویسنده ، اهتمام خویش را به حسن خط محدود سازد؛ بلكه باید روشن وخوانا بنویسد

دانشجوئی كه سرگرم تحصیل و اندوختن ذخائر علمی است نباید به خاطر حسن خط و زیبا نوشتن - در حین استنساخ و یا تاءلیف كتاب - خویشتن را به رنج و زحمت واداشته و همه قوای خود را در این جهت مصروف سازد؛ بلكه باید به صحت و خوانا بودن و یا تصحیح آن اهمیت دهد.

نگارنده هر نوشته ای باید از (تعلیق ) در نگارش سخت بپرهیزد، تعلیق عبارت از آمیختن حروفی است كه باید به صورت گسسته از هم و جدای از حروف دیگر نگارش یابد. و نیز از (مشق ) بپرهیزد، و آن عبارت از سرعت در نگارش و تندنویسی است كه با لغزش و افتادگی حروف ، تواءم است .

یكی از دانشمندان می گوید: معیار ارزش و سنجش خط و نگاره هر كسی عبارت از سهولت قرائت ، و به اصطلاح : خوانا بودن آنست . بهترین قرائت عبارت از قرائتی است كه كاملا آشكار و روشن باشد، چنانكه بهترین خط و نگاره عبارت از نگاره ای است كه حروف و كلمات آن كاملا پدیدار و روشن و خوانا باشد.

شایسته است كه كاتب از ریزنویسی و نازك نگاری در نگارش كتاب و حتی در نگارش هرگونه نوشته های دیگر خودداری كند؛ چون از چنین شیوه ای ، هیچ بهره ای عائد او نخواهد شد، یا آنكه بهره كاملی برای كسانی كه دچار ضعف باصره و بینائی هستند به ارمغان نخواهد آورد. و نیز احیانا ممكن است چنین شیوه ای در نگارش ، قوه بینائی نویسنده را از این پس ضعیف ساخته و خود نتواند از نوشته خویش بهره مند گردد.

یكی از پیشینیان به نویسنده ای - كه همین شیوه را در نگارش پیش گرفته و بسیار نازك و ریز می نوشت - گفته بود: چنین مكن ؛ زیرا این روش به چیزی كه بدان نیاز فزونتری داری خیانت می كند و برای تو زیانبار است .

دانشمندی دیگر گفته است : به گونه ای بنویس كه به هنگام نیاز، به كار تو آید و ترا سودمند افتد؛ طوری ننویس كه به هنگام نیاز و حاجت - یعنی در بزرگسالی و به گاه ضعف قوه بینائی - سودی از آن عائد تو نگردد.(492)

همه این رهنمودها در امر نگارش ، مربوط به غیر مسوده ها و سیاهه های نوشته مصنفان كتب است ، (یعنی درباره مسوده ها، رعایت این ضوابط، ضروری نیست )؛ زیرا دقت و تاءمل مصنفان در شیوه نگارش مسوده كتاب ، موجب از دست رفتن بسیاری از اغراض و فوائدی می گردد كه این اغراض از مسئله خط و خوشنویسی ، بسیار مهمتر و پرارزش تر می باشد. به همین جهت است كه می بینیم خواندن مسوده ها و چرك نوشت های مصنفان كتب ، بسیار دشوار بوده و حروف و كلمات این نوشته ها - به علت سرعت در نگارش و اشتغال فكری و توغل در محتوای علمی نوشته ها - به هم آمیخته شده و در هم فرورفته است (بطوریكه تشخیص و بازیافتن آنها سخت ناهموار است ).

14- كیفیت انتخاب و آماده ساختن قلم برای نگارش

علماء و دانشمندان چنین نظر داده اند كه نباید قلم آنچنان سخت و سفت باشد كه مانع سرعت عبور آن از روی كاغذ گشته و از روانی باز ماند، و نه آنچنان سست و قابل انعطاف و نرم باشد كه به سرعت سائیده شده و از كار افتد و از نوشتن لنگ ماند.

یكی از بزرگان گفته است : (اگر می خواهی خط و نگاره تو، خوش و زیبا گردد، خانه قلم (یعنی از مبداء تراش تا زبان و نوك آنرا) بلند و درشت گردان . و نوك و زبان آنرا اندكی متمایل به راست قطع كن )(493) .

باید چاقو و قلمتراشی كه برای تراشیدن قلم و نیز چاقوئی - كه برای كشط و حك و محو كردن نوشته های كاغذ از آن استفاده می شود - كاملا تیز و برا بوده و اختصاصا برای تراشیدن قلم و یا برای (كشط) بكار رود: لذا نباید از چنین چاقوها برای كارهای دیگر استفاده نمود.

وسیله ای كه قلم را روی آن ، نوك زنی می كنند و یا شكافی در آن به منظور سهولت نگارش ایجاد می نمایند باید سفت و سخت (و صاف ) باشد.

در این باره ، بزرگان علم ، قلم نی ایرانی را كه سخت خشك می باشد، و نیز آبنوس سفت و براق را برای نگارش می ستودند.

15- شیوه نگارش حروف و كلمات

بجا و شایسته است كه حروف را بریده و ناقص و ناتمام ننویسد، و آنها را مبهم و مشتبه و همانند یكدیگر نگارش نكند؛ بلكه لازم است حق هر حرفی را از لحاظ طرز نگارش ، اداء نموده و آدابی را كه درباره كتابت حروف وارد شده است مراعات نماید:

از پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) روایت شده است كه به یكی از نویسندگان خود فرمود: (لیقه را در دوات قرار ده ، و قلم را كج و منحرف نگاهدار، و یا نوك آنرا اندكی منحرف قط كن ، و باء (بسم الله ) را برافراز و آنرا كشیده و بلند بنگار، دندانه های سین را مشخص و روشن بنویس ، و میم را كور و توپر و زشت ننویس ، و (الله ) را نیكو و زیبا بنگار، و (رحمن ) را كشیده ، و (رحیم ) را خوش بنگار. (پس از فراغ از نگارش )، قلم را روی گوش چپ خود قرار ده ؛ زیرا اینكار بهتر می تواند ترا به قلم دسترسی داده و بدان یادآورت گردد)(494) .

از زید بن ثابت است كه گفت رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) فرمود: (آنگاه كه می خواهی (بسم الله الرحمن الرحیم ) را بنگاری ، سین را واضح و دندانه های آنرا روشن بنویس )(495) .

ابن عباس گوید رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) فرمود: (باء) بسم الله را به (میم ) نپیوند و بدان نكشان ، مگر آنگاه كه دندانه های سین را بلند و برافراشته بنویسی )(496) .

انس میگوید رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) فرمود: (چنانچه كسی (بسم الله الرحمن الرحیم ) را بنویسد، باید (الرحمن ) را كشیده بنگارد(497) .

همان انس گفته است رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله ) فرمود: (اگر كسی (بسم الله الرحمن الرحیم ) را بنگارد و آنرا به منظور تجلیل از خداوند متعال ، با خط خوش و زیبا بنویسد، خدای متعال او را مورد رحمت و مغفرت خویش قرار می دهد)(498) .

از امیرالمؤ منین (علیه السلام ) است كه فرمود: مردی در (خوش نگاری ) (بسم الله الرحمن الرحیم ) اظهار اشتیاق كرد و بدان اهتمام ورزید و مورد آمرزش ‍ الهی قرار گرفت ).(499)

جابر (بن عبدالله انصاری ) گوید، رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) فرمود: (آنگاه كه یكی از شما چیزی نوشته باشد باید بر آن خاك افشانی كند) (و رطوبت مركب آن را بدینوسیله بخشكاند)؛ چون این كار از لحاظ حفظ خط و نگاره ، موفقیت آمیزتر و به هدف ، نزدیك تر است ).(500)

16- پیوسته نگاری كلمات وابسته بهم

علماء و دانشمندان در مورد اسماء و عناوینی كه به (الله ) اضافه می شود، ایجاد فاصله میان مضاف (الله ) و خود (الله ) را در نگارش ، مكروه و ناخوش آیند می دانند، مانند (عبدالله ) و (رسول الله ). بنابراین نباید (عبد) و یا (رسول ) را در پایان سطر، و (الله ) را پس از آن در آغاز سطر بعدی نوشت ؛ چون این طرز نگارش ، صورت و وضع زشت و ناموزونی را در نوشته به وجود می آورد.

اینكه علماء چنین روشی را در نگارش ، مكروه می دانند، كراهت آن ، نه منظور تنزیه است . (به عبارت دیگر: ایجاد فاصله میان (الله ) و مضاف آن ، كاری است كه مانع از انجام یافتن كار پاكیزه تر از آن می باشد و نهیی كه درباره آن وارد شده است ، نهیی تكلیفی و الزام آور نیست ؛ بلكه صرفا در جهت انجام كار نیكو و پاكیزه تری ، چنین نهیی وارد شده است ).

نامهای پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) و صحابه و یاران او و سایر مردم نیز مشمول همین قاعده می باشند كه نباید میان مضاف و مضاف الیه - در مورد نامهای مذكور - چنان فاصله ای در نگارش به وجود آید؛ چون ممكن است ایجاد این فاصله ، موهم خلل و موجب اشكال و پیچیدگی در مفهوم آنها گردد.

به عنوان نمونه : (عبارت ساب النبی ، كافر ناسزاگوینده پیامبر، كافر است ) رانباید به گونه ای نوشت كه كلمه (ساب ) در پایان سطر، و (النبی ، كافر) درآغاز سطر بعدی قرار گیرد. (مسلما چنین گونه نگارشی ، سخت ناپسند و زشت میباشد؛ زیرا ممكن است كسی پایان سطر قبلی ، یعنی كلمه (ساب ) را نبیند و خواندنخود را از آغاز سطر بعدی یعنی (النبی ، كافر) شروع كند كه قهرا این جمله - منهایمضاف آن یعنی (ساب ) -، مفهومی نادرست و غیرمشروعی را ارائه می نماید).

باید گفت كه كراهت ایجاد فاصله ، منحصر به متضایفین یعنی مضاف و مضاف الیه نیست ؛ بلكه این كراهت شامل هر نوع ایجاد فاصله ای است كه جدائی میان كلمات ، مفهوم زشت و نادرستی را احیانا القاء می نماید.

همچنین علماء، ایجاد فاصله میان اجزاء كلمه را نیز مكروه و ناپسند می دانند، به این معنی كه قسمتی از كلمه در پایان سطر، و قسمت باقیمانده آن در آغاز سطر بعدی نوشته شود.

17- اطمینان به صحت نوشتار از طریق مقابله آن با نسخه مورد اعتماد

لازم است نویسنده و استنساخ كننده ، نوشته خود را با اصل صحیح و مورد اعتماد، مقابله كند. مهمترین نسخه اصل همان نسخه ایست كه در اختیار مؤ لف و از آن او و با او بوده است . و در درجه دوم ، نسخه ای است كه در دست دیگران قرار داشته ؛ ولی از روی نسخه اصل خط مؤ لف تحریر شده است . و پس از آن ، نوبت به نسخه ای می رسد كه با نسخه اصل مقابله شده و خط خود مؤ لف نیز در تاءیید آن بر آن نگاشته شده است . در مرحله آخر و واپسین ، نوبت به نسخه ای می رسد كه با نسخه غیراصلی مقابله شده ؛ لكن نسخه ای درست است كه فاقد خط مؤ لف در تاءیید آن می باشد. و چون هدف نهائی مقابله ، این است كه نوشته ها مطابق با نسخه اصل مصنف باشد (این هدف را می توان از راه مقابله با هر نوع نسخه صحیح و مورد اعتماد، برآورده ساخت ).

بطور خلاصه : مقابله كتاب و هر نوع نوشته ای - كه منظور از آن ، استفاده و بهره برداری علمی به هر نحوی است - باید به گونه ای باشد كه این مقابله ، موجب صحت و درستی ویژه ای در نوشته گردد. بنابراین شایسته است كه هر كاتب و نویسنده ای در مسئله كتاب و كتابت ، اهتمام و عنایت فزونتری را مبذول داشته و از بذل سعی و كوشش در این راه دریغ نورزد.

یكی از پیشینیان به فرزندش گفت : آیا فلان كتاب را نوشتی ؟ گفت : آری . پرسید آیا آنرا (با نسخه اصل و یا نسخه مورد اعتماد) مقابله نمودی و بر آن عرضه كردی ؟ فرزند، جواب منفی داد و گفت : نه . پدر به او خطاب كرد: پس چرا می نویسی ، (یعنی به چه مجوزی دست اندر كار نگارش هستی و به كار نگارش ‍ خود ادامه می دهی ، در حالیكه از مقابله آن با نسخه مورد اعتماد، كوتاهی می نمائی ؟).

اخفش گفته است : هرگاه كتابی استنساخ گردد و با نسخه اصل و یا نسخه مورد اعتماد، مقابله و مطابقت نشود، و پس از آن از روی همان نسخه ، نسخه دیگری تحریر شود و با نسخه اصل ، مقابله و بر آن عرضه نگردد، سرانجام به صورت كتابی گنگ و نامفهوم درمی آید.

خلیل بن احمد، پیش از اخفش همین نكته را اظهار كرده بود كه اگر نبشتار و كتابی به زبان عربی ، سه بار استنساخ شود و با نسخه اصل و مورد اعتماد مقابله نگردد، سرانجام زبان عربی كتاب به زبان عجمی ، دگرگونی یافته و گرفتار ابهام می شود.

(تفاوت گفتار خلیل و اخفش در این است كه ) اخفش می گوید: حتی دوبار استنساخ - منهای مقابله -، موجب گنگی و نادرست شدن كتاب می شود (در حالیكه خلیل ، چنین نتیجه ای را معلول سه بار نسخه برداری - منهای مقابله - می داند).

18- بكاربردن مشخصات املائی در مورد حروف و كلمات

اگر استنساخ كننده - از طریق مقابله نوشتار خود با نسخه مورد اعتماد - به تصحیح آن موفق گردید باید دست اندر كار ضبط و مشخص ساختن موارد مورد نیاز شود؛ به این معنی كه حروف نقطه دار را منقوط ساخته و كلمات را اعراب گذاری كند، و موارد مشتبه را از هم بازیافته و آنها را تدارك نماید و در صدد آن باشد كه اشتباهات و تحریفات و جابجاشدن حروف و كلمات را بیابد و آنها را جبران كند.

اما آن حروف و كلماتی - كه حتی بدون نقطه و اعراب ، خواندن آنها آسان و معلوم همگان است - به نقطه و اعراب گذاری آنها وقعی ننهد؛ زیرا اگر بخواهد وقت خود را در ضبط اینگونه كلمات صرف كند، در حقیقت سرگرم كاری می گردد كه اشتغال به غیر آن سزاوارتر بوده و باید این كوشش او را به عنوان رنج و تعبی نازا، و تلاشی بی ثمر تلقی نمود.

چه بسا ممكن است این كار موجب گردد كه كتاب ، تناسب خود را برای انتفاع بزرگان و دانشمندان از دست بدهد، و نوشته ها تاریك و فشرده و مبهم گردد؛ لكن باید گفت : افراد مبتدی و تازه كار و گروه فراوانی از توده مردم از نوشته هائی كه نقطه و اعراب گذاری شده است سود بهتر و فزونتری به دست می آورند.

جمیل بن دراج گفت كه امام صادق (علیه السلام ) فرمود: (حدیث و سخنان ما را صحیح تلفظ كنید، و آنرا معرب و با مشخصات املائی و مشكول و درست بنویسید و آنرا اعراب گذاری نمائید؛ زیرا ما گروهی هستیم كه از سخنان و بیانات فصیح و شیوائی برخورداریم )(501) (و گفتار ما در عین فصاحت ، دارای بلاغت و رسائی در اداء مطلب ، و نیز روشن می باشد).

از جمله مواردی كه ضبط حروف و كلمات دارای اهمیت ویژه ای می باشد، موردی است - كه به خاطر كیفیت ضبط آن - اختلافی در معنی و مفهوم آن پدید می آید، مانند حدیث : (( (ذكاة الجنین ذكاة امه ))) (502) و همچنین ضبط اسماء و نامهائی كه ممكن است خواننده كتاب درباره آنها دچار اشتباه گردد از جمله مواردی است كه باید در ضبط و مشخص ساختن كیفیت تلفظ آن ، توجه كافی مبذول گردد؛ زیرا این اسماء، سماعی است و منحصرا باید تلفظ صحیح آنرا از عربهای زباندان شنید؛ لذا باید به ضبط آنها توجه شود، اگرچه نویسنده ناگزیر گردد كه ضبط آنها را در حاشیه كتاب و در مقابل آنها بنویسد؛ زیرا اینگونه تداركات و پیشگیری ها در امر نگارش كتاب ، هر خواننده را از لغزش و اشتباه در قرائت سخت بدور می دارد، بخصوص اگر كتاب با خط ریز ریز و نازك و در عین فشردگی سطور، نگارش شود.

آنگاه كه نویسنده ناچار گردد كه ضبط كلمات را در حاشیه بیاورد باید در ذیل توضیح خود، كلمه (بیان ) و یا (ن ) را بنویسد (تا مطالعه كننده و یا خواننده كتاب ، آنرا به عنوان توضیح ضبط كلمات موجود در متن ، تلقی كند، نه از اصل متن ).

معمولا شیوه نگارش بر این جاری بود كه حروف نقطه دار را با نقطه های متناسب ، مشخص می ساختند. و در مورد حروف بی نقطه - برای ارائه ضبط و مشخص ساختن آن - از طرق و شیوه های متنوعی استفاده می كردند كه ذیلا گزارش می شود:

1- اساسا این حروف را به همان حال و بدون نقطه برگزار می كردند، و حذف و اهمال نقطه ها را نمایانگر ضبط آن می دانستند؛ ولی این شیوه و نظریه را گروهی از علماء تاءیید نكردند؛ زیرا این احتمال وجود داشت كه نویسنده - سهوا - در نقطه گذاری حروف نقطه دار، دچار اهمال شده باشد و در نتیجه ، آن حروف با حروف بی نقطه اشتباه می شد.

2- حروف بی نقطه - به همان مقدار - كه در مورد حروف نقطه دار، از بالا نقطه گذاری می شود - باید از پائین ؛ نقطه گذاری گردد؛ به این معنی كه در زیر (را) و (دال ) [ر، د] نقطه ای نوشته شود. و در زیر حرف (سین )، سه نقطه رسم كنند: [س ]. و به همین منوال سایر حروف بی نقطه از زیر نقطه گذاری گردد. ولی پیشینیان ، حرف (حاء) را از این قاعده مستثنی می دانستند و حتی در زیر آن نیز نقطه ای رسم نمی كردند تا مبادا با حرف (جیم ) اشتباه شود.

3- حروف بی نقطه ، همانند همان حرفی كه به طور پیوسته و متصل به حروف دیگر، نگارش یافته است آنرا گسسته و به صورت تك حرفی نیز بنگارند. و بهتر این است كه این تك حرفی ها، ریزتر از آن و در زیر همان حروف اصلی نوشته شود.

4- بر روی حرف بی نقطه ، شكل كوچكی همانند هلال () رسم كنند و یا مانند ناخن و ریزه قلمی كه به پشت افتاده () علامتی بنگارند، مثلا حرف (راء) را بدینصورت () و یا بصورت () بنویسند.

5 - و یا آنكه روی حروف بی نقطه ، خط افقی كوچكی رسم نمایند. مثلا حرف عین را بدینصورت () بنویسند؛ چنانكه همین شیوه نگارش در بسیاری از نبشتارهای كهن ، معمول بوده است ؛ لكن به علت آنكه چنین نشانه ای ، بسیار ظریف و نازك و غیر جلی رسم می شد توجه خواننده را به خود جلب نمی كرد. از جمله نكاتی كه باید در ضبط و ربط حروف از لحاظ شیوه نگارش مورد توجه قرار گیرد این است كه بهتر است در درون حرف (كاف معلقه )(503) كاف كوچك و یا همزه بدینصورت () بنویسند، و نیز در میان حرف (لام ) لام كوچكی به این شكل () رسم كنند.

19- نكاتی كه باید پس از تصحیح كتاب رعایت گردد = تدارك اشتباهات

شایسته است كه آن مقدار از كتاب را كه تصحیح كرده و به ضبط آنها اقدام نموده است -به منظور اینكه چون ممكن است احیانا به هنگام مطالعه كتاب ، مورد شك و تردید واقعشود و یا شبهه و احتمال شك در آن راه دارد - با حروف ریزتر، تصحیح آنها را اعلام كند،به این معنی كه با قلمی ریزتر و كوچكتر، حرف (ح ) را بنویسد. و یا اگر بههنگام تاءلیف و استنساخ كتاب ، با خطاء و اشتباهی در كتاب مواجه شد روی كلمه و یاعبارت مورد نظر با قلم ریز، (كذا)ی كوچكی را نوشته و واژه و یا عبارت صحیح را -در صورتیكه با علم و تحقیق تواءم باشد - در حاشیه چنین بنویسد: (صوابه كذا). واگر بر مبنای احتمال قوی و گمان نزدیك به یقین ، به واژه و عبارت صحیح دست یابد،باید آنرا در حاشیه نوشته و در پی آن با حروف ریز: (لعله كذا شاید بدینصورتباشد) را بنگارد. و در صورتیكه صحت و عدم صحت آن ، مشكوك ومشكل به نظر آید، و مبنی و علت صحت آن بر نویسنده روشن نباشد باید به جای كلمه(صح )، سر حرف (صاد) را بدینصورت (ص -) در پایان آن رسم نماید.بعضی گفته اند كه اگر سر حرف (ضاد) یعنی (ض -) و جای (ص -) در چنینمواردی بنویسد، بهتر است ؛ و این رمز یعنی (ض -)، خلاصه و فشرده كلمه (ضبة) می باشد.

باید نشانه و رمز مذكور (ص -) و یا (ض -) را - (كه حاكی از عدم علم به صحت كلمه و یا عبارات مورد نظر می باشد) - با حفظ فاصله ای از اصل كلمه موجود در متن بنویسد تا احتمالا موجب اعراض خواننده از كلمه موجود در متن نگردد و آنرا به عنوان (ضرب ) و امثال آن تلقی نكند. اگر نویسنده و یا شخص دیگری پس از تحقیق و بررسی لازم ، واژه و كلمه صحیح را به دست آورد و ملاحظه كرد كه تصحیح او به همان صورت ، درست بوده است به دنبال نشانه (ص -) حرف (حا) را اضافه كند تا به صورت (صح ) درآید (و در نتیجه ، مطالعه كنندگان با اطمینان خاطر به صحت آن اعتماد نمایند).

می گویند: رمز و نشانه (ض - ضبة ) برای ارائه صحت ناتمام و نیمه كاره كلمه وعبارت ، و نمایانگر این نكته می باشد كه هنوز صحت كلمه و عباراتی كه این رمز برروی آن نگاشته شده است ، محقق و كامل نشده است ؛ اگرچه نویسنده ، درستنقل و منعكس كرده و در مقابله آن كوتاهی نورزیده باشد. و بالاخره رمز مذكور بدینمنظور به كار می رود تا مطالعه كننده و خواننده را هشداری باشد كه نویسنده كتاب درنقل و نگارش آن ، دقت و هوشیاری خود را به كار برده و از امعان نظر دریغ نكرده است . واین گمان در خواننده به وجود نیاید كه آن كلمه و یا آن عبارت تصحیح شده ، غلط واشتباه بوده و در صدد اصلاح و دگرگونی آن برآید.

برخی از نویسندگان و مصححان ؛ بی باكانه و به گونه ای جسارت آمیز و بدون حزمو احتیاط، كلمه ای را - كه حق و صواب در آنست كه به همان صورتاول ، حفظ و ابقاء گردد - به تصحیح آن دست می یازند، و برای نشان دادن منظور خود ازرمز و نشانه (ضبة ) استفاده می كنند، از آن نظر كه كار آنها همانند (ضبة الاناء لحیمكاری و ترمیم ظروف ) می باشد (و می خواهند بفهمانند كه با دستكاری خود،خلل و یا نقائص را از پیش خود ترمیم و اصلاح می نمایند). كار چنین مصححانی با كارلحیم كاران و ترمیم كنندگان ظروف ، دارای وجه اشتراك می باشد كهخلل و رخنه ها را اصلاح می نمایند. و یا آنكه كار اینگونه نویسندگان و مصححان بهمنزله (ضبة الباب ) است (یعنی همان كلون وقفل درب و آهن پهنی است كه درب را قفل می كند)؛ چون با چنین تصحیحی ، آن كلمه درمحیطی بسته و محدود می ماند كه قرائت آن دارای وجه صحیحی نیست ؛ چنانكه كلون وقفل ، وسیله ای است كه برای بستن و قفل كردن درب ، مورد استفاده قرار می گیرد.





20- راه و رسم پیراستن نوشته های زائد و بكاربردنعمل (ضرب ) در نوشتار

اگر در كتاب ، نوشته های زائد و اضافی و یا چیزی بی مورد و در غیر جهت و نامناسب وجود داشته باشد، مصحح برای جبران و پیراستن آن می توانند از سه شیوه استفاده كند:

1- كشط: و آن عبارت از سلخ و كندن و تراشیدن و زدودن نوشته های اضافی به وسیله چاقو و قلم تراش و امثال آن از آلات تیز می باشد. اینگونه پیرایش را (بشر) و (حك ) نیز می نامند.

در مورد شیوه های بعدی خواهیم دید كه در امر پیرایش نوشته های زائد، نحوه های دیگری وجود دارد كه از شیوه (كشط) بهتر و شایسته تر می باشد. البته بكار گرفتن روش (كشط) برای زدودن و پیراستن نقطه و اعراب اضافی و غلط و امثال آنها، كاری به سزا و درخور به نظر می آید.

2- محو: و آن عبارت از پاك كردن و پیراستن و ستردن نوشته های زائد - بدون استعمال قلم تراش و بدون نیاز به زدودن آنها به وسیله تراشیدن - می باشد. البته بكار گرفتن این شیوه در صورتی درست و بجا است كه پاك كردن نوشته های زائد - بدون نیاز به تراشیدن آن - امكان پذیر باشد، به این معنی كه این نوشته ها بر روی كاغذ براق و شفاهی منعكس شده باشد، و نوشته های زائد نیز دارای طراوت و تازگی بوده و مركب آن هنوز در كاغذ و برگ ، نفوذ نكرده باشد. این نحوه پیراستن مطالب اضافی ؛ از تراشیدن آن بهتر است ؛ چون فرصت كمتری را اشغال می كند و نیز محل نوشته و برگ كاغذ از فرسایش و تباهی مصون می ماند.

یكی از چاره جوئی های بسیار خوب در چنین شیوه ای آنست كه كلمه و یا عبارت اضافی با رطوبت زبان آنهم با لطافت و ظرافت ، محو گردد. به همین جهت است كه برخی از پیشینیان گفته اند: یكی از آثار مروءت و جوانمردی شخص (در رابطه با نگارش و تصحیح كتاب )، آن است كه مركب در لبها و جامه او مشاهده گردد و بدان آلوده و آغشته باشد.

3- ضرب : این شیوه ، سومین روش برای پیراستن زوائد در نبشتار می باشد، و از روش(كشط تراشیدن ) و (محو = پاك كردن ) بهتر است ، بخصوص در مورد كتب حدیث ،چنین شیوه ای راه چاره پسندیده ای می باشد؛ زیرا تراشیدن و پاك كردن ، موجب سستی وفرسودگی كتاب گردیده و تهمت برانگیز می باشد، یعنی نویسنده و استنساخ كننده آنرا در معرض تهمت قرار می دهد، و احیانا ممكن است موجب تباهی و خرابی كاغذ و اوراق كتابشود.

از یكی از بزرگان نقل شده است كه می گفت : اساتید برجسته ، دوست نمی داشتند كسی در مجلس (سماع كتاب حدیث ) قلم ترش را با خود همراه داشته باشد تا مبادا كلمه ای از حدیث در نبشتار، تراش خورد. علاوه بر این می توان گفت ممكن است همان كلمه ای كه در نبشتار آمده است - با همان گونه ضبط - در طریق نقل و روایت دیگری صحیح باشد (كه نباید در آن دست برد). و نیز ممكن است به هنگام (سماع كتاب حدیث ) در نزد استادی دیگر و در مرتبه دوم ، همان كلمه ای كه در آن دستبرد به عمل آمده و تراش خورده است ، در نقل و روایت دیگر، صحیح به نظر آمده و او ناگزیر گردد برای باری دیگر همان كلمه را به همان گونه اول پس از تراشیدن ، دوباره نویسی كند و بدان بپیوندد. و اگر در نقل و روایت نخست ، كلمه و یا عباراتی ، خطخوردگی پیدا كند و در نقل و روایت دیگر، صحیح به نظر آید باید برای اعاده صحت آن فقط به علامت و نشانه ای دیگر اكتفاء كند كه آن علامت ، نمایانگر صحت آن می باشد.

كیفیت عمل (ضرب ) برای پیراستن اضافی و بی مورد:

درباره ضرب و كیفیت انجام آن بر روی نوشته های زائد، پنج نظریه به شرح زیر جلب نظر می كند:

1- حروف و كلماتی كه باید (ضرب ) بر آنها واقع شود به هم پیوسته شود، و بر روی آن خط ممتدی رسم گردد. اهل مغرب این شیوه را (شق ) می نامند. و بهترین نحوه عمل در چنین موردی آن است كه خط نازك و ظریف و روشنی روی آن ها رسم شود بدانگونه كه فقط مقصود و هدف نویسنده را به خواننده تفهیم كند، بنابراین نباید برگ نبشتار را سیاه و چركین كرده و به خاطر این كار، حروف را محو و نابود سازد و باعث آن گردد كه سطرهای زیرین ، ناخوانا شود.

2- خطی كه علامت ضرب است بر فراز حروف مورد نظر - با حفظ فاصله آن با سطر - بكشد و دو طرف این خط ممتد را بر اولین و آخرین قسمتی كه باید باطل شود بدین صورت منحنی سازد.

3- حرف (لا) یا (من ) را بالای نخستین قسمت ، و حرف (الی ) را بالای آخرین قسمت عبارات زائد بنویسید، و این علامت گذاری به معنی آنست كه از اینجا تا آنجا ساقط و یا نادرست می باشد. چنین روشی - برای ارائه قسمت های زائد در مورد عباراتی كه در نقل و روایتی ، صحیح ؛ ولی در نقل و روایت دیگر، ساقط و نادرست است - روش و شیوه ای نیكو و پسندیده می باشد، و نمودار آن ، چنین است :

لا ........... الی

من ........... الی

4- چهارمین راءی و روش انجام عمل (ضرب ) این است كه در آغاز و انجام عبارات زائد و ساقط، دو نیم دائره رسم كنند، (یعنی به اصطلاح امروز، آن را در میان پرانتز قرار دهند) بدین صورت :

(..............)

در صورتی كه نوشتار زائد، دارای جائی برای رسم این دو نیم دائره نباشد می تواند آن دو نیم دائره (پرانتز) را در فراز آغاز و انجام همان عبارت بنویسد و محدوده عبارت ساقط و باطل را بدین صورت : (.........) مشخص سازد.

5 - در آغاز و انجام عبارت مورد نظر، صفر را بدین صورت : 0.......0 رسم كند. منظور از صفر، عبارت از دائره ریز و كوچك است ، و از آنجهت آنرا صفر می نامند چون عباراتی كه میان آندو قرار گرفته است خالی و عاری از صحت می باشد؛ چنانكه صفر در علم حساب و ریاضیات نیز دارای چنین مفهومی است ؛ زیرا این كلمه در علم حساب بدین معنی است كه محل و مورد آن ، خالی و عاری از عدد می باشد.

اگر رسم و نگارش صفر در آغاز و انجام عبارت و یا كلمه اضافی و ساقط - به علت فشرده بودن نوشته - ممكن نباشد آنرا در بالای آغاز و انجام آن بنویسد.

برخی از علماء برای انجام عمل (ضرب )، نقطه های متوالی و پی درپی را روی عبارات زائد می نگارند.

اگر عبارت زائد و ساقط، از یك سطر فزونتر باشد می توان یكی از نوشته های سه گانه اخیر را در مورد هر سطری بكار برد. و یا آنكه یكی از علائم را فقط در دو طرف ، یعنی آغاز و انجام مجموع سطرهای ساقط و اضافی رسم نمود.

اگر در نوشته ، یك كلمه و یا چند كلمه سهوا تكرار شود باید روی كلمه و یا كلمات مكرر بعدی ، عمل ضرب انجام گیرد؛ چون كلمه و عبارت نخستین در جای خود و نیز درست نوشته شده است ؛ مگر آنكه نوشته مكرر بعدی از لحاظ صورت و فرم خط، بهتر و صحیحتر و زیباتر و یا از لحاظ خواندن ، رساتر باشد. و همچنین اگر نوشته اولی در عبارت مكرر، در پایان سطر قرار گرفته باشد انجام عمل ضرب نسبت به آن شایسته تر است ؛ چون این كار موجب صیانت آغاز سطر بعدی از عمل ضرب و دستبرد در آن می گردد.

هرگاه كلمه مكرر، عبارت از مضاف و مضاف الیه ، صفت و موصوف ، معطوف و معطوف علیه ، و یا مبتداء و خبر باشد باید ضرب به كیفیتی انجام شود كه میان آنها فاصله ای به وجود نیاید، به این معنی كه باید ضرب روی كلمه مكرری كه در دو طرف آنها قرار دارد انجام گیرد، نه بر آن كلمه ای كه در میان قرار گرفته است تا از رهگذر عمل ضرب ، بین دو كلمه ای كه میان آنها ارتباط و همبستگی عمیق وجود دارد جدائی به وجود نیاید. و این شیوه بهتر از آنست كه مسئله اول یا آخر سطر بودن و یا زیبا و بهتر بودن نوشته ، ملاك عمل قرار گیرد؛ ریرا رعایت معانی و مفاهیم عبارت ، شایسته تر از رعایت حسن صورت از لحاظ خط و نگاره است .

چنانچه عمل ضرب روی نبشتاری پیاده شود، و نویسنده سپس متوجه گردد كه آن نبشتار، صحیح بوده است ؛ و لذا در صدد اعاده صحت آن برآید، باید روی آغاز و انجام همان عبارت و كلمه مضروب ، علامت (صح ) را با قلم ریز و كوچك بنویسد، و نیز می تواند (صح ) را - در صورتی كه موجب سیاهی و چركین شدن نوشته نگردد - در روی همان عبارت بطور مكرر و پی هم رسم كند.

در مواردی كه جمله و عبارت زائد و اضافی به وسیله خط ممتد و پیوسته و یا خط منفصل و گسسته و یا نقطه های متوالی ، عمل ضرب آن ارائه می شود (پس ‍ از توجه به صحت آن ) تكرار كلمه (صح ) در مورد آنها تكراری مطلوب و بجا است . ولی چنانچه عمل ضرب با نشانه گذاریهای دیگر انجام شود، عدم تكرار آن كاری بجا و پسندیده می باشد. بهتر این است كه در چنین صورتی ، خط و سطری كه بر اساس نشانه های (من ) (لا) (الی ) و نیم دائره و صفر، مضروب واقع شده است (صح ) را روی آنها بنویسد.

21- كیفیت تخریج و تدارك عبارت از قلم افتاده در نبشتار

در صورتی كه نویسنده كتاب بخواهد عبارت و یا كلمه ای كه از قلم افتاده است تدارك و جبران نماید، باید این تدارك و ترمیم در حاشیه كتاب انجام گیرد. چنین عملی را (لحق ) می نامند و ریشه آن (لحاق ) به فتح لام و به معنی تدارك و به پیوست آوردن است . علت برگزار نمودن این جبران و تدارك در حاشیه كتاب ، آنست كه - برخلاف نگارش آن در میان سطرها - باعث حفظ و سلامت نبشتار از فشردگی و تراكم می گردد، و از نظر خواندن نیز از تیرگی و تاریكی و ابهام محفوظ می ماند؛ بویژه اگر سطرها تنگ همدیگر قرار گرفته و نزدیك به هم و چسبیده نگارش یافته باشد.

عده ای می گویند: برای تدارك مطالبی كه از قلم افتاده است ، نوشتن آن در حاشیه سمت راست متن ، بهتر می باشد، البته در صورتیكه چنین كاری امكان پذیر باشد، به این معنی چنانچه حاشیه سمت راست كتاب دارای گنجایش كافی برای تدارك آن مطالب باشد - به خاطر شرافت سمت راست - جبران آن در این مسیر شایسته تر است . علاوه بر این اگر احیانا مطالب از قلم افتاده دیگری به نظر رسد می تواند عمل تخریج و تدارك را در حاشیه سمت چپ برگزار نماید، و نیز اگر مطالبی كه نخست از قلم افتاده - در مرحله اول - در حاشیه سمت چپ تدارك شود و سپس افتادگی دیگری در همان سطر به نظر رسد و آنرا نیز در همان سمت چپ تدارك نماید این دو مورد با هم اشتباه می شوند. و اگر بخواهد تخریج و تدارك هر دو مورد را در حاشیه سمت راست برگزار كند، دو تخریج در برابر و كنار یكدیگر قرار می گیرند و چه بسا به علت نزدیك بودن با هم ، به هم برسند و در ذهن خواننده كتاب ، این گمان و تصور را پدید آورد كه عمل ضرب در میان دو موردی كه از قلم افتاده ، انجام گرفته است ؛ چنانكه در بحث از كیفیت ضرب ، این نكته را بازگو كردیم .

علیهذا اگر عمل تخریج و تدارك كلمات و عبارات از قلم افتاده در حاشیه سمت راست انجام شود، و نیز همین شیوه را ضابطه ای برای تخریج قرار دهیم ، خواننده از چنان اشتباه و احتمال ، مصون خواهد بود، مگر آنگاه كه سقطات و افتادگیها در یك سطر، زیاد باشد. پیدا است كه چنین وضعی در یك سطر، كمتر اتفاق می افتد. (ولی بر فرض اینكه افتادگی ها در یك سطر، متعدد باشد، رعایت ضابطه مذكور ضرورتی ندارد).

چنانچه مطلب و كلمه ای كه از قلم افتاده است مربوط به پایان سطر باشد باید مطلقا و بدون هیچ قید و شرطی ، عمل تخریج را در پایان همان سطر برگزار كند، زیرا در چنین وضعی هیچ خواننده ای آنرا با قلم افتادگی های دیگر اشتباه نمی كند. البته باید توجه داشت كه لازم است تخریج را بلافاصله و متصل به همان سطر انجام دهد؛ یعنی نباید به منظور تدارك افتادگیها، تخریج را در آغاز سطر بعدی و یا در حاشیه سمت راست برگزار كند.

ولی اگر پایان سطر - به علت نزدیك بودن آن به كنار برگ و یا به علت نزدیك بود آن به ته دوزی و محل صحافی كتاب - فاقد گنجایش كافی برای تخریج و تدارك باشد می تواند هر سمت مناسب دیگری را برای عمل تخریج انتخاب نماید. البته با حفظ این جهت كه اگر عبارت از قلم افتاده در هر سمتی باشد عمل تخریج را در قسمت فوقانی صفحه از پائین به طرف بالا انجام دهد، نه آنكه از بالا به پائین بنویسد؛ زیرا ممكن است به تخریج و تدارك بعدی نیاز پیدا كند، و محل و جای مناسبی برای آن و در برابرش نیابد.

برای تخریج و تدارك سقطات و از قلم افتاده ها ضرورت دارد كه راءس و آغاز حروف را به طرف سمت راست قرار دهد، اعم از آنكه تخریج در طرف راست نوشته اصلی و یا در سمت چپ آن انجام گیرد.

نویسنده و مصحح كتاب باید از قلم افتاده ها را محاسبه كرده و پیش از تدارك و نوشتن آنها - از لحاظ آنكه به چند سطر می رسد - مقدار آنرا ارزیابی كند. اگر به دو سطر و یا بیش از آن برسد باید سطرها را در بالای حاشیه قرار داده و از همانجا به سمت پائین ، تدارك خود را ادامه دهد به طوریكه این سطرها به همان محل افتادگیها در متن اصلی پایان گیرد. در صورتی این روش ، صحیح است كه تخریج در سمت راست كتاب برگزار شود، و چنانچه در حاشیه سمت چپ تدارك شود باید سطرهای تداركی را از كنار نوشته اصلی ، آغاز كند به گونه ای كه این سطرها به پایان صفحه منتهی گردد.

اگر حاشیه كتاب قبل از تكمیل تخریج ، ظرفیتش كامل گردد باید در قسمت بالای صفحه و یا در سمت پائین - آنهم متناسب با جهت نوشته اصلی - این تدارك را برگزار سازد؛ ولی نباید این نوشته ها و سطور را به حاشیه برگها در هر سو ادامه دهد؛ بلكه باید مقداری از حاشیه را رها سازد؛ چون ممكن است احتمالا كتاب ، چندین بار به حك و تدارك نیاز پیدا كند.

اما كیفیت تدارك و الحاق محلی كه از قلم افتاده است به این صورت ارائه می گردد كه از همان نقطه ، خطی رسم كند كه این خط را به صورت عمودی بكشد و روی آن ، خطی افقی و كوتاه به طرف محل تدارك بدینصورت بنگارد تا محل افتادگی را به وسیله آن نشان دهد.

گروهی از دانشمندان معتقدند: بهتر است - به منظور نشانه گذاری محل از قلم افتاده - میان خط و آغاز قسمتی كه از قلم افتاده است با خط ممتدی بدینصورت : مشخص كند. ولی سایر علماء چنین شیوه ای را نمی پسندند، چون این كار را باعث سیاه گشتن و چركین شدن كتاب می دانند، بخصوص اگر عمل تخریج در یك كتابی ، بیش از حد متعارف باشد.

لكن اگر در برابر كلمه و یا عبارت از قلم افتاده ، جای خالی و مناسبی وجود نداشته باشد، و ناگزیر گردد كه در محل دیگری تخریج كند، و از قلم افتادگی را ترمیم نماید، می تواند از دو راه و روش استفاده كند: یا آنكه از محل انجام تخریج تا آغاز افتادگی ، خط ممتدی را رسم كند، و یا آنكه در برابر محل افتادگی بنویسد: (تخریج و تدارك افتادگی ، در فلان جا انجام می گیرد). و باید بالاخره علائمی را یادداشت كند كه اشتباه خواننده را برطرف ساخته و او را به محل تخریج ، رهنمون گردد.

پس از فراغ از عمل تخریج و جبران از قلم افتاده ها، در پایان آنها كلمه (صح ) را بنویسد؛ اگرچه بهتر است به جای آن ، فشرده این كلمه یعنی (ص -) را در آخر عبارات و یا كلمات تخریج شده ، اضافه كند. برخی از دانشمندان در پی آن می نویسند: (صح رجع ) و برخی دیگر به صرف نگارش (رجع ) اكتفاء می كنند.

22- فوائد مقابله و تصحیح كتاب در معیت شخصیتهای علمی مورد اعتماد

آنگاه كه مقابله و تصحیح كتاب را در حضور استاد انجام داد، به وسیله عباراتی از قبیل (بلغ ) (بلغت ) (بلغ العرض ) و امثال آنها - یعنی عباراتی را كه مفید مفاهیم این تعابیر باشد - در همان محلی كه تصحیح و مقابله كتاب بدانجا منتهی شد، علامت گذاری كند. اگر این علامت گذاری با دستخط خود استاد انجام گیرد شایسته تر خواهد بود.

اینگونه نشانه گذاری دارای پنج فائده است كه مهمترین آنها عبارت از وثوق و اطمینان به نسخه - حتی پس از گذشت سالها و قرنها - است ؛ بخصوص كه اگر استاد و یا شخصی كه نسخه را در معیت او مقابله می كند، فردی موثق و ضابط و مورد اعتماد باشد.

به این مسئله - بخصوص - در دوره معاصر، (یعنی عصر مولف ) احساس نیاز می شود؛ چون می بینیم اقدام و اهتمام مردم معاصر و یا كسانی كه قریب به عصر ما بسر می برده و می برند در تصدی كار تصحیح و ضبط نوشته های كتب ، به ویژه در مورد كتب حدیث ، دستخوش ضعف و سستی گشته است . پس بنابراین ناگزیر باید بر تصحیح و مقابله دانشمندان موثق پیشین اعتماد كرد؛ علاوه بر آنكه لازم است به قدر وسع و توان و امكان ، در تحقیق و بررسی و بازیافتن حق و صواب ، اجتهاد و كوشش نمود.

23- بكاربردن مشخصات املائی و تنوع قلم در راءس مطالب

شایسته به نظر می رسد (به منظور تفكیك مطالب مستقل و) ایجاد جدائی میان دو حدیث و دو سخن ، دائره ای رسم گردد، و یا از راه نگارش با قلمی درشت تر، میان آنها تمایز برقرار ساخت ، یعنی همه نبشتار را بر یك منوال از لحاظ خط و قلم ننویسد و به هم نپیوندد؛ زیرا ممكن است به هنگام استخراج و پیداكردن مطلب مورد نظر خود، به زحمت افتاده و اوقات او به خاطر یكنواخت بودن قلم (و ناپیدا بودن و عدم برجستگی مطلب دلخواه او) در راه دست یافتن به مطلوب ، ضایع گردد. علماء، رسم دائره را بر سایر مشخصات املائی دیگر ترجیح می دادند چنانكه غالب محدثین نیز به همین شیوه عمل می كردند.

عده ای از دانشمندان ترجیح می دادند كه قبل از تمام شدن مقابله ، هیچگونه دائره ای را نباید رسم كنند؛ و می گفتند در پی هر سخن و كلامی كه پایان گرفت ، نخست باید (پس از مقابله اول ) دائره ای را پس از آن رسم نمود و در میان آن ، نقطه ای نهاده و پس از مقابله دوم ، نقطه دوم ، و همینگونه پس از هر مقابله ای نقطه ای را اضافه كرد.

24- كیفیت حاشیه نویسی و نگارش نكات سودمند درهامش كتاب

نگارش حواشی و نكات سودمند و تنبیهاتی كه حاكی از وجود اشتباه و غلط و یا اختلاف روایت و نقل از نسخه ای خاص : (نسخه بدل ) و امثال آنها است كه اگر درهامش كتابی كه در ملك نویسنده است صورت گیرد، هیچگونه اشكالی ندارد. و چنانچه مالك آن نباشد پس از كسب اجازه از صاحب آن ، حاشیه نگاری بدون اشكال خواهد بود. ولی نباید، كلمه (صح ) را در پایان آن بنگارد، و نیز باید نشانه تخریج را در فراز كلمه ای كه درباره آن حاشیه نویسی كرده است قرار دهد و آنرا در میان دو كلمه بنویسد. یا آنكه به جای هر تخریج ، به وسیله زنگار اشاره كند؟. همه این كارها برای آنست كه حواشی از تخریج متن ، متفاوت و ممتاز باشد.

برخی از علماء در آغاز اینگونه نوشته های موجود درهامش كتاب ، عنوان (حاشیة ) یا (فائدة ) یا (حشة ) (كه اخیری فشرده از كلمه (حاشیه ) است ) می نویسند، و برخی دیگر این عناوین را در پایان آنها می نگارند.

شایسته نیست كه غیر از فوائد مهم و باارزش مربوط به مورد، چیز دیگری را درهامش كتاب بنویسد، و با نقل مباحث و فروع و شاخه های نامتناسب و بیگانه از مطلب ، كتاب را سیاه و چركین سازد؛ چنانكه این كار برای عده ای از افراد بی اطلاع معاصر - یعنی افرادی كه به اصطلاحات و طریقه كار علماء، آگاهی كافی ندارند - اتفاق می افتد، و شمار زیادی از كتب را با چنین كارهای بی رویه ای تباه نموده و از حیز استفاده و انتفاع خارج می سازند.

ضمنا باید یادآور گردیم كه نباید میان دو سطر نبشتار، مطلقا چیزی نوشت .

25- عناوین و ابواب و فصول و شرح و متن كتاب را باید چگونه نوشت ؟

بهتر است عناوین و ابواب و فصول و امثال آنها را با قلم سرخ و یا قلمی متفاوت از رنگ متن بنویسد؛ چون این كار موجب ظهور و برجستگی فزونتری در مطالب متنوع كتاب می گردد، و فواصل آن را بهتر مشخص می سازد.

در مورد كتابهائی كه به صورت (شرح مزجی ) تاءلیف شده است ، (یعنی شرح متنی كه گزارش و متن در هم آمیخته است ) می تواند متن كتاب را با قلم سرخ بنویسد. و یا آنكه روی متن ، خط ممتدی را با حفظ فاصله آن از سطر، رسم كند. و به همان كیفیتی كه درباره نوع دوم (ضرب ) بیان شد، متن را از شرح جدا سازد با این تفاوت كه دو طرف این خط ممتد را منحنی نسازد.

اگر در مورد كتابی كه به صورت (شرح مزجی ) تحریر شده است تمام متن را با خط سرخ و شنگرف بنویسد از هر روش و شیوه دیگری بهتر است ؛ زیرا ممكن است این متن - حتی در مورد یك حرف - با خود شرح ، مخلوط گردد. و گاهی یك كلمه نیز به گونه ای است كه قسمتی از آن به عنوان متن ، و قسمت دیگرش به عنوان شرح می باشد كه با كشیدن خط در فراز آن ، آنگونه روشن نمی گردد كه از راه نگارش آن به وسیله قلم سرخ ، روشن و مشخص می شود. و توفیق را باید از خداوند متعال درخواست نمود.